loading...

آئین مستان

متن مداحی وفات حضرت زینب,مداحی وفات حضرت زینب,مداحی حضرت زینب,روضه حضرت زینب,متن روضه شهادت حضرت زینب,روضه شهادت حضرت زینب,شهادت حضرت زینب,حضرت زینب,متن مداحی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1441 زمان : نظرات (0)

بنت الحیدر زینب زهرامنظر زینب
دم اولم حسین ، دم آخر زینب
کرده محشر زینب ، با برادر زینب
حسن و حسین خلاصه شدن در زینب
بعد عاشورا پیمبر دیگر زینب
ندهد به ظالمان نخ معجر زینب
شام و کوفه هم خطیبه‌ی منبر زینب
بنت الحیدر زینب ، حسین محور زینب
آنکه بر غم هست خاتم زینب است
ناخدای کشتی غم زینب است
عمه جانم زینب ، عمه جانم زینب ..

 جان جانان زینب ، نور ایمان زینب
عالم مفهمه ، روح عرفان زینب
علم و قرآن زینب ، تیغ برّان زینب
تاج و تخت ظالمان ، کرده ویران زینب
ای مبلّغ حسین پشت میدان زینب
مسجد کوفه معلم قرآن زینب
بی حسین نداره ماندنت امکان زینب
میدهد جان زینب ، پای پیمان زینب
کربلا شهریست ای دل شهریارش زینب است
اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است
عمه جانم زینب ، عمه جانم زینب ..
علی هیبت زینب ، با ابهّت زینب
برده از ملائکه گوی سبقت زینب
با صلابت زینب ، اوج عزت زینب
جبل الصبر مدد اسوه‌ی عفت زینب
داده با برادرش دست بیعت زینب
نوکری خواهی اگر تحت خدمت زینب
کافیست این همه را ، یک اشارت زینب
ذکر هیئت زینب ، مدد حضرت زینب
کربلا خواهی اگر از زینب کبری بخواه
چون کلید کربلا در اختیار زینب است
عمه جانم زینب ، عمه جانم زینب


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 816 زمان : نظرات (0)

تو رفتی،گله ای ندارم

خزونم،برا تو میبارم

برای سَرِ تو برادرم

یه دنیا دلشوره دارم

شده آرزوی خواهرت

تنها با قلب بی قرار

کاشکی سر تو رو زمین

آروم بذاره نیزه دار

تو بازار، خجالت از سرت کشیدم

تو بازار، به آخرین نفس رسیدم

تو بازار، به جون مادرم بریدم

حسین،حسین..

میبینی نمی بینه چشمام

نمونده رمقی به پاهام

خدایا چه سر و صداییِ

دَمِ این دروازه ی شام

میخنده حرمله حسین

چشماتو وا کن و ببین

اطراف نیزه ی علی

پا میکوبه رو زمین

تو بازار، حراجِ روسری و معجر

تو بازار، رو نیزه ها علی اصغر

تو بازار، رسیده کار ما به آخر

تو بازار، خجالت از سرت کشیدم

تو بازار، به آخرین نفس رسیدم

تو بازار، به جون مادرم بریدم

حسین،حسین..

رسیده نفس های آخر

میوفتم یاد تو برادر

تو گودال، سر تو رو می بُرند

بمیرم برای مادر

میزد صدا تو رو حسین

وای از کبودی تنت

دریای خون شدی چرا

حتی نمونده پیکرت

بُنَیَّ،تو رو به خاک و خون کشیدند

بُنَیَّ، سر از تنت چرا بریدند

بُنَیَّ، پاشو که تا حرم رسیدند

تو بازار، خجالت از سرت کشیدم

تو بازار، به آخرین نفس رسیدم

تو بازار، به جون مادرم بریدم

حسین،حسین..

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 809 زمان : نظرات (0)

برای شانۀ افتاده ام پری بدهید

دل شكستۀ ما را به دلبری بدهید

محبتی بكنید و مرا حرم ببرید

نشان راه به چشم كبوتری بدهید

كجاست خیمۀ سبزت؟ مسافرم برگرد

برای درك شما كاش باوری بدهید

شنیده ایم كه شما پای روضه ها هستی

نشسته ایم بنالیم حنجری بدهید

امام صادق فرمود ، هیچ چشمی برای جدم حسین گریه نمی‌کنه مگر اینکه جدم دوزانو جلوش بنشینه و توی چشماش نگاه کنه ... خوش باشید اگر گریه کردید و ناله زدید ... دست خودتون نیست ...

چقدر مثل شما می‌شویم این شبها

اگر به سینه زنت دیدهٔ تری بدهید

میگم همه دلشون میخواد برن حرم بی بی زینب ... همه دلشون میخواد برن حرم اون نازدانه ای که گوشه خرابه ، دل زینب خون شد ... امشب ما برای اون حرم میخوایم بخونیم ...

نمی رود به خدا جای دور ، جان شما

 کربلا نرفته ها هم کنارشون

اگر برات حرم را به نوکری بدهید

السلام علی عقیلة الله یا زینب ...صدا زد عبدالله ، بستر منو زیر آفتاب پهن کن... توروخدا ما مدیون زینبیم ... نه فقط ما ، همه عالم مدیون زینبه ... با دل و جونتون امشب برای حضرت مایه بذارید ... خودتونو نشون خانوم بدید ...

کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر

چون کلید کربلا در اختیار زینب است

عبدالله صدا زد بی بی ، دوباره حرف آفتاب رو زدی !؟ ... آفتاب برای شما ضرر داره ... صدا زد عبدالله تو دیگه چرا ... عبدالله هزار بار برات روضه خوندم ... عبدالله مگه نگفتم بدن داداشم روی خاک گرم کربلا ... حسین ....هرگز خیال سلسله از خاطرم نرفت ( سلسله یعنی زنجیر ... هممون رو به یه زنجیر بسته بودند ... اگه یه نفر زمین میخورد ... نذارید بی ادب بشم توی روضه خوندن ...

هرگز خیال سلسله از خاطرم نرفت

 غیرتیا ببخشید

شام و شراب و هلهله از خاطرم نرفت

هر جا توی روضه حضرت زینب سلام الله علیها شنیدید حرف خندیدن به اشک بچه ها شده واجبه که تو ناله بزنی ...

هرگز خیال سلسله از خاطرم نرفت

شام و شراب و هلهله از خاطرم نرفت

خیلی به اشک ماتم ما خنده شد ولی

آن نیشخند حرمله از خاطرم نرفت

بسترشو زیر آفتاب انداخت ... صدا زد عبدالله گوشه اتاق یه چیزی گذاشتم برام بیار ( مثل مادرش) ... عبدالله میگه رفتم یه پارچه ای بود ، انگار لابه‌لای این پارچه چیزی بود. برای بی بی بردم ... عبدالله میگه بهم فرمود باز کن این پارچه رو ... همه زندگی و بود و نبودم لابه لای این پارچه هست ...عبدالله میگه باز کردم دیدم همون پیراهن خونینه ... پاره پاره ...

بود آخرین لحظه عمر من

 خوندن از من ، ناله با شما

ألا شام ، من با تو گویم سخن

چه خوش بود ، آیین غم خواری ات

ز آل علی ، میهمان داری ات

خداحافظ ای شهر آزارها

خداحافظ ای کوچه بازارها

خداحافظ ای دستها ، چنگها

خداحافظ ای باغ ها ، سنگها

خداحافظ ای قصهٔ بزم می

خداحافظ ای رأس بالای نی

خدا حافظ ای شهر رنج و بلا

خداحافظ ای چوب و تشت طلا

خداحافظ ای شهر دشنام ها

خداحافظ ای کوچه ها ، بام ها

خداحافظ ای یاس نیلی شده

یتیم نوازش به سیلی شده

همینجا کنارم نی و دل زدند

کنار سر دلبرم کف زدند

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 529 زمان : نظرات (0)

قاصدکا همه میدونن ، روز آخریمه
بذار که تشنه جون بدم چون ، سهم خواهریمه
 
یا حسین ، ببین خمیده قدم
حالا شده اسم تو ، أشهدم  
وای ... برات گریه کردم هرشب
وای ... نیفتاده اسمت از لب
وای ... بیا که بریده زینب
 
منو ببخش اگه تا حالا ... واسه تو نمردم
منو ببخش اگه برات کم ... تازیانه خوردم
منو ببخش اگه تنت‌رو دست خاک گرم ... صحرا سپردم
 
یا حسین ، ببین خمیده قدم
حالا شده اسم تو أشهدم 
تموم زندگیتو خواهر ، پای من گذاشتی
معلومه از قد هلالت ، روز خوش نداشتی
خواهرم ، چطوره وضع پَرِت
چطوره زخمی که بود ، رو سرت
وای ... نمیره ز یادم اون حال
وای ... چطوری توی اون جنجال
وای ... خودت‌رو رسوندی گودال
منو ببخش اگه نمازت‌ رو شکسته خوندی
کشون کشون خودت‌رو پای رأس من کشوندی
منو ببخش اگه زمین خوردی همش تو صحرا ، هی جا می‌موندی
منو ببخش اگه تا حالا ،واسه تو نمردم
منو ببخش اگه برات کم ،تازیانه خوردم
منو ببخش اگه تنت‌رو ،دست خاک گرم ... صحرا سپردم
 
یا حسین ، ببین خمیده قدم
حالا شده اسم تو ، أشهدم


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 667 زمان : نظرات (0)

توان نداره پای خواهرت

کشون کشون میام بالا سرت

 معلومِ از خنجرِ کُند شمر

خیلی اذیت میشه حنجرت

 آه نفسم! نفس نفس نزن

اونجوری تو چشام نگاه نکن

 بمون پناه خیمه ها حسین

اهل حرم رو بی پناه نکن

 نرفت از اینجا نا امید داداش

هر کی تو این برو بیا رسید

 هر چی تونستن کندن از تنت

هر کی به یه نون و نوا رسید

 غروب شد و هر کی یه چیزی برد

ولی هنوز شمر تویِ مقتله

اون چی میخواد از تو بدزده که

از بقیه بیشتر معطله

 خدا به خیر کنه از این به بعد

دارن می ریزن توی خیمه ها

 تیز تره از تیره های حرمله

نگاهِ این سنانِ بی حیا

میخوان اسارت ببرن منو

منی که ناموس پیمبرم

بازم خدا رو شکر رو نیزه ها

تو داره سایه رو سرم

 گفت:داداش! اسارت،غریبی،بی کسی،طعنه ها،همش یه طرف،اما داداش! وقتی منو جلو بچه ها می زدن،خیلی خجالت می کشیدم.....،وقتی زمین می خوردم خجالت می کشیدم،تازه اون روز فهمیدم چرا مادر و حسن چند رو با هم سر سنگین بودن،هی از هم خجالت می کشیدن،وقتی بچه ای جلو مادرش زمین بخوره،خجالت میکشه،آه... از روزی که مادر جلو حسن،تو کوچه،اونم با کتک،کتک اون حروم زاده، مادر زمین افتاد،حسن میگه:مادر نفسش بالا نمیومد....هر جا نشستی ناله بزن: یا زهرا

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1369 زمان : نظرات (0)

همه رفتند و من جا ماندم ای دوست

ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست

 چرا رفتی مرا با خود نبردی

ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست

 مادر و پدر بخوان بمیرن،میگن:پسرام دورم هستن...اما زینب پسراش تو کربلا کشته شدن....

 ببین از داغ تو خیلی شكستم

شكستم که چنین از پا نشستم

 شكسته دشمنت از بس دلم رو

چنان گشتم كه نشناسی كه هستم

 به یادت در نوایِ آب آبم

چنان تو زیر تیغِ آفتابم

 تو راحت خفته ای در خانه ی قبر

ولی من از غمت خانه خرابم

 میخوای بدونی بی بی چه جوری داشت جون میداد؟...

 لباس تو در آغوشم برادر

صدایت مانده در گوشم برادر

 تو ماندی بی كفن بر خاكِ صحرا

چگونه من كفن پوشم برادر

سراسر نیزه می بینم به خوابم

سر و سرنیزه می بینم به خوابم

 نمی خوابم اگر یك دم برادر

تو را بر نیزه می بینم به خوابم

 منو كابوس شمشیر و تن تو

تماشای به غارت بردن تو

 تورا سر نیزه ها بردند و مانده

برای من فقط پیراهن تو

 دلم هر روز سوی نیزه میرفت

كه خونت در گلوی نیزه میرفت

 چه میشد مثل سرهای شهیدان

سر من هم به روی نیزه میرفت

عبدالله گفت: بهترین طبیب رو بیارید..،تا بهترین طبیب رو آوردن،نگاه کرد گفت:فقط یه راه داره،زینب رو میخواهید حالش رو بهتر کنید، ببر باغ و بستانی،گل و گیاه ببینه حالش عوض میشه...دست زینب رو عبدالله گرفت آورد توی یک باغ و بستانی، تا چشم زینب به گل ها افتاد، دیدن آرام آرام نشست، این گل ها رو نگاهم می گرد و می بوسید...یه نگاه کرد عبدالله،گفت:خانوم! اومدیم اینجا حالت بهتربشه،بدتر شدی؟ فرمود:عبدالله! اگه به این گل ها آب ندی چی میشه؟ اگه این گل ها سه روز آب نخورن چی میشه؟ صدا زد خانوم جان! این گل ها پژمرده میشن،خشکیده میشن،فرمود:عبدالله! کربلا عزیزان من سه روز آب نخوردن، علی اصغر بال بال می زد، یه جور جیگر حسین سوخت،تو گودال می گفت:جیگرم...که تو راه شام سه ساله هی می گفت:عمه! بالاخره به بابام آب دادن یا نه؟... عبدالله گل های زینب رو تشنه سر بریدن...مجلس یزید وقتی خانواده رو وارد کردن، دستور دادن همه بشینن،سر بریده ی حسین رو توی تشت آوردن،نانجیب چوب رو برداشت اول با این لب بازی می کرد

 ظاهراً چوب بر آن لب می زد

باطناً بر دل زینب می زد

خدا نکنه آدم همچین که عزیزش رو نگاه میکنه،همه قطع امید کنن،خودش هم دل بکنه، خیلی سخته،فرمود:عبدالله! من خیلی بهت زحمت دادم،میشه برای من یه کاری کنی آقای من،گفت:خانوم! من نوکرتم،هر چی شما بگید...فرمود: عبدالله! خواهش من اینه اگه میشه روز بسترم رو وسط حیاط پهن کن..،گفت:چشم..اما خانوم! طبیب ها ی مختلف اومدن از بلادهای مختلف،همشون بلااستثناء گفتند:آفتاب برا شما ضرر داره..فرمود:من امروز از دنیا میرم،میخوام مثه داداشم زیر آفتاب بمیرم...عبدالله میگه:از دور نگاه می کردم،میدیدم زینب زیر لب یه چیزی میگه،دستش رو مشت کرده هی به سینه میزنه،همچین که اومدم بالا سرش دیدم زینب از دنیا رفته، به سرم زدم،دختر فاطمه! آروم آروم انگشت های پیچونش رو باز کردم ببینم چی به دست گرفته،دیدم یه پارچه ای یه، باز کردم،دیدم لباس خونیِ و پاره پاره ی حسین

 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 226
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 2,248
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 2,248
  • بازدید ماه : 104,791
  • بازدید سال : 1,146,932
  • بازدید کلی : 19,652,760